ساینا ساینا ، تا این لحظه: 15 سال و 10 ماه و 16 روز سن داره

خاطرات ساینا

۲۷ اردیبهشت ۹۵

امروز  یه جورایی اولین روز تابستون به حساب میاد...از بس که گرم شده... دیروز جشن آخر سال مدرسه برگزار شد. از ساعت ۵ تا ۹ طول کشید به نظر من بهترین جشنی بود که مدرسه به بهترین نحو برنامه ریزی کرده بودن... اجراها خیلی متنوع ، مهیج و شاد و تقریبا همه مقاطع هول تا پنجم به طور مساوی سهم داشتن...  به ما که حسابی خوش گذشت... تایم آنتراکت دنا خانوم سر خود با جمعیت پا شد رفت قسمت پذیرایی و انگار نه انگار خانواده ایدآره کلی دنبالش بین ملت گشتم از بس ریزه میزه بود همه حواسشون بود و خوشبختانه بسلامت پیداش کردیم... کلی مزه میریختی و دلبری میکرد . بچه ها شیفته اش شده بودن و باهاش ور میرفتن و بازی... خانوم با دیدنت هوایی شده بود و دلش میخواست ات...
27 ارديبهشت 1395

:-)

7 سال و 11 ماهه شدی و فقط یک ماه تا تولد 8 سالگیت باقی مونده...روزا و ماهها مث برق و باد میگذره...انگار همین چند روز پیش بود که در تدارک تولدت توی کیدزلند بودیم... و بروبیا داشتیم اونجا واسه بستن قرارداد روز تولد 7 سالگیت که خاص ترین روز تولد کل دوران زندگی هر کسی "ممکنه" باشه... واسه ما که بود... عروسک خواستنی خودمی...هنوزم حس دوس داشتنت مث قدیم حس قشنگ و قوی و متفاوتیه... یکشنبه عصر خوشبتانه جشن پایان تحصیلی 94-95 برگزار میشه... دعوتنامه از روز چهارشنبه توی کوله ات بود و من بیخبر......خیلی عالی شد...تنها روزی که عصرش هیچ کلاسی نداری...ضمن اینکه بابا هم ظهر یکشنبه از راه  میرسه.......کلی برنامه تدارک دیدین...لباس محلی... و دو دست...
24 ارديبهشت 1395

:-)

با وجودیکه 3 هفته است که درگیر ارزشیابی های پایان سال هستی ولی در کنارش کلاسهای بیرون و تفریح و تمرین و کتاب خوندن های پی در پی ات ووو...همچنان پابرجاست... استخر شنبه و چهارشنبه شبها... سه شنبه ها طبق معمول 5 سال گذشته موسیقی... دوشنبه ها شطرنج و پنجشنبه ها هم فرانسه ... بعداز تعطیلی مدارس هم انشالله با دکتر صحبت میکنیم واسه بهبودی زبان انگلیسیت... یک هفته با خاله جون و فاطی و دایی بهنام سپری کردیم...قبلشم دو روز با عمو مهدی اینا که عملا درگیر بودن و خیلی کم میدیدی...و شاکی هم بودی... هفته قبل دوشنبه عصر همگی بجز دایی بهنام رفتیم جُنگ عموهای فیتیله ای.....خیلی خیلی خوش گذشت... همیشه آرزو داشتی از نزدیک ببینیشون که خوشبختانه میسر شد.......
17 ارديبهشت 1395
1