۲۷ اردیبهشت ۹۵
امروز یه جورایی اولین روز تابستون به حساب میاد...از بس که گرم شده... دیروز جشن آخر سال مدرسه برگزار شد. از ساعت ۵ تا ۹ طول کشید به نظر من بهترین جشنی بود که مدرسه به بهترین نحو برنامه ریزی کرده بودن... اجراها خیلی متنوع ، مهیج و شاد و تقریبا همه مقاطع هول تا پنجم به طور مساوی سهم داشتن... به ما که حسابی خوش گذشت... تایم آنتراکت دنا خانوم سر خود با جمعیت پا شد رفت قسمت پذیرایی و انگار نه انگار خانواده ایدآره کلی دنبالش بین ملت گشتم از بس ریزه میزه بود همه حواسشون بود و خوشبختانه بسلامت پیداش کردیم... کلی مزه میریختی و دلبری میکرد . بچه ها شیفته اش شده بودن و باهاش ور میرفتن و بازی... خانوم با دیدنت هوایی شده بود و دلش میخواست ات...
نویسنده :
آزاده
17:04